امام حسین ع وارزش والای شهادت - ndayeeshgh
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ndayeeshgh


لینک دوستان

صدف جان صدف عزیزم چشم انتظارتم برگرد
صدفی برای مروارید
منتظران دل شکسته
هر چی بخوای داریم
ترفند،نرم افزار،آموزش و....
::::: نـو ر و ز :::::
در سایه سار وحدت
صبور: بچه قمی اینجا هس ؟
یا ضامن آهو
diplomacy
shima love

لوگوی دوستان























تعداد بازدید

v امروز : 23 بازدید

v دیروز : 12 بازدید

v کل بازدیدها : 169864 بازدید

آهنگ وبلاگ

87/10/21 :: 7:35 عصر

می شود با.یک    شقایق .لاله زاری را کشید

در میان  .یک   زمستان  نو بهاری را کشید

می توان با قطره ای از خون سرخ هر شهید

در دل شب .آفتاب بیشماری را کشید

می توان با رنگ وبوی نام گلگون حسین

تا قیامت .نقش پاسداری را کشید

می توان با دست های آن علمدار رشید

در دل تاریخ عکس جان نثاری را کشید

در نگاه سرخ رنگ آفتابی در غروب

غربت تنهایی یک تکسواری را کشید

در هوای آن عطش در آن کویر داغ داغ

در کنار آن شهیدان .لاله زاری را کشید

می شود با کربلا .نام زیبای حسین

بر در ودیوار عالم .یادگاری را کشید

می شود با نام زینب در ضمیر  روزگار

نقش های مادران استواری را کشید


یاحسین شهید 

بین من و تو فاصله تنگاتنگ است

در قاب دلم عکس تو رنگارنگ است

در هر نفسی حسین حسین می گویم

بی عشق حسین نفس کشیدن ننگ است

کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمیشود

  مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمیشود

گریه کنم اگر همی بهر تو گریه میکنم                              

 ورنه ز دیده ام عبث اشک جدا نمیشود

گرد حرم دویده ام،صفا و مروه دیده ام

هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود

گشته به هر زمان زمین سرخ ز خون اهل بیت             

خون کسی چو خون تو خون خدا نمی شود

کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمیرود                                     

 پیرو خط کربلا اهل خطا نمیشود

فرمانده عشاق دل آگاه حسین است

بیراهه مرو ساده ترین راه حسین است

از مردم گمراه جهان راه مجویید

نزدیک ترین راه به الله حسین است

شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست

جنت بی تو عذابش ز جهنم کم نیست

اذنی بده حسین گدای درت شویم

جان در رهت نهاده فدای سرت شویم

افراشته ایم در عزای تو ما پرچم سیاه

تا رو سفید نزد تو و مادرت شویم

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

نخستین اتفاق تلخ تر از تلخ در تاریخ

که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرم بود...

 هرکه را عشق حسین نیست زخود بی خبر است  

کشته عشق حسین از همه کس زنده تر است

بس که  آن جلوه توحید  مرا در نظر است

هرکجا می نگرم نور رخش جلوه گر است

من عاشقم و بی تو بتن تاب ندارم

مشغول به ذ کر توام و خواب ندارم

فریاد زنم روز قیامت که حسین جان

من نوکرم و غیر تو ارباب ندارم

در باور شب ، شهاب بودن ، عشق است        

 هم صحبت آفتاب بودن ، عشق است  

در کرب و بلا به روی لب‌های حسین (ع)        

 یک جرعه زلال آب بودن ، عشق است

ای کشتی نجـات زمان کشتیم شکست

افتاده ام به ورطه گرداب خود پرست

در زیـر تـازیانه رگبــار و صــاعقه

پشتم خمید و رشته امید من گسست

دستـم بگیر و ساحـل امـنی ببر مــرا

می ترسم از تلاطم این موج های مست

در عرشـه سفینـه ات ای نـوح کـربلا

جایی برای آدم کشتی شکسته هست؟

هرکس که دید حال پریشان وزار من

تنها نهاد دست تاسف به روی دست

سوگند برخدا که تو دریا دلی حسین

باید فقط به لطف تو چشم امید بست

کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نکنی

حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست

امان شکفتن

میزبانان

به دعوت باطل رفتند

میزبانان به بیعت آذوقه

دلقکی بر شمشیر خلیفه می رقصید

پریشانی در کوفه فراوان بود

قوس قامت بیهوده گان

به التزام تملق حیات داشت

چشمان سمج خداناپرستان

به پایداری شب اصرار داشت  

میزبانان موافق

نان بیعت را تبلیغ می کنند

هفتاد و دو آفتاب

به ادامه انتشار کهکشان

از روشنای مشرق عشق برآمدند

در گذرگاه حادثه ایستادند

پیراهن خستگی را

بابلند نیزه دریدند

پیش هجوم آنان

سینه دریدند

هفتاد و دو آفتاب از ایمان

که قوام زمین

در قیامشان نشسته بود

فرومایگان

دست تقلب را

در برابر شتابناکی ایشان گشودند

اینان به اعتماد خدا

به اعتصام خویش نماز بردند

باید به آن قبیله دشنام داد

که در راحت سایه نشستند

و امان شکفتن در خویش را کشتند

باید به آن طایفه پشت کرد

که دل خورشید را شکستند

کدام صمیمیت

به انتشار مظلومیت شمایان دست زد

که هنوز هم

توفان از آن زمین

به ناله می گذرد

و ابر به سوگواری

بر آن سایه می اندازد

آه ! ای بزرگواران ! یاران !

عطش ناپیدای شما را

هزار اقیانوس به تمنا نشسته است

ای پرندگان افق های آبی دور از چشم !

گوش من

صدای بالهاتان را شنید

آیا جز به تحیر

چگونه می توان درشما درنگ کرد

مثل جنگل خدا

وقتی شما را بریدند

زمین عطشناک پایین

زیر معنویت خونتان رویید

و افق به مرتبه ظهور آمد

اسب سحر شیهه ای کشید

هفتاد و دو آفتاب

از جنگل نیزه برآمد.

ای شهید کوی ربانی حسین                    

  نیست در عالم تو را ثانی حسین

کشتی این عالم ایجاد را

   لنگر وفرمان وسکانی حسین

جان به قربانت که جانرا کرده ای                  

  در ره الله قربانی حسین

عاشقان راه کوی خویش را

   در بقا فردوس ورضوانی حسین

در زمین کربلا خواندند تو را                            

 کوفیان از بهر مهمانی حسین

اندر آن دشت بلا کشتند تو را

قومی دور از راه انسانی حسین

کرده ای با خون خود ترویج دین                      

 همچنان آیات قرآنی حسین

 ای که قبل از آمدن در این جهان

 کرده جبریلت ثنا خوانی حسین

اشقیا گویا تو را نشناختند                            

 وارث ملک سلیمان حسین

خادمت را افتخار ی داده حق

 بیشتر از سلطانی حسین

یاورانت را همه کردند شهید                        

  فرقه ای دور از مسلمانی حسین

فرقهای دیگر زدند آتش زکین

بر حریم آل عمرانی حسین

خادمت را افتخاری داده حق                        

 بیشتر از تاج سُلطانی حسین

من چه گویم تا عزا بر پا کنند

 یوسف ویعقوب  کنعانی حسین

 من چه گویم تا شود ماتم سرا                     

 عالم ایجاد یزدانی حسین

این شنیدم از فقیهی کین توئی

  عالم ایجاد را بانی حسین

همچنین با امر حق در دست تو                     

 گردد این عالم همه فانی حسین

پیش جدْت در زمان کودکی                           

جبرئیلت کرد  دربانی حسین

شیعیانت می کنند جان را فدا                      

 هم به ظاهر هم به پنهانی حسین

از تو میخواهم ببخشائی به من

 قوَت نطق وسخندانی حسین

تا کنم اندر مجالس روز وشب                         

 مدح تو جا سخنرانی حسین

کن نظر بر مفتخر تا او شود

مستحق عفو سبحانی حسین

گر تو باشی شافعش روز جزا                        

  بگذرد از پل به آسانی حسین

کن شفاعت جد وباب ومادرش

  پیش ذات پاک رحمانی حسین

هم شفاعت کن همه اجداد او                       

  پیش داور روز پایانی حسین

می شود با.یک    شقایق .لاله زاری را کشید

در میان  .یک   زمستان  نو بهاری را کشید

می توان با قطره ای از خون سرخ هر شهید

در دل شب .آفتاب بیشماری را کشید

می توان با رنگ وبوی نام گلگون حسین

تا قیامت .نقش پاسداری را کشید

می توان با دست های آن علمدار رشید

در دل تاریخ عکس جان نثاری را کشید

در نگاه سرخ رنگ آفتابی در غروب

غربت تنهایی یک تکسواری را کشید

در هوای آن عطش در آن کویر داغ داغ

در کنار آن شهیدان .لاله زاری را کشید

می شود با کربلا .نام زیبای حسین

بر در ودیوار عالم .یادگاری را کشید

می شود با نام زینب در ضمیر  روزگار

نقش های مادران استواری را کشید 

ثارالله و ابن ثاره

تو همان خون خدایی، همه انوار هدایی

تو شه کرب و بلایی، تو امام شهدایی

ثارالله و ابن ثاره! ثارالله و ابن ثاره!

تو همان فلک نجاتی، تو حیاتی، تو مماتی

تو قتیل العبراتی، هدف تیر جفایی

ثارالله و ابن ثاره! ثارالله و ابن ثاره!

بدنت زخمی و عریان، کفنت خاک بیابان

به تنت زخم فراوان، هدف تیر جفایی 

ثارالله و ابن ثاره! ثارالله و ابن ثاره! 

تویی آن عهد الستم، همه بودم، همه هستم

ز ازل دل به توبستم، نکنم از تو جدایی 

ثارالله و ابن ثاره! ثارالله و ابن ثاره!

بدنت چون گل پرپر، ز دمِ نیزه و خنجر 

لب دریا، تن بی سر، گلوی تشنه چرایی

ثارالله و ابن ثاره! ثارالله و ابن ثاره!

تو صلاتی، تو صیامی، تو چراغ شب شامی

تو که خود ماه تمامی،  زچه در طشت طلایی؟ 

ثارالله و ابن ثاره! ثارالله و ابن ثاره!

همه ی صبر و قرارم! همه ی دارو ندارم! 

نگهی بر دل زارم، که غمم را بفزایی

ثارالله و ابن ثاره! ثارالله و ابن ثاره!

دلم مجنون صحرای حسین است

سرم خاک کف پای حسین است

مترسانیدم از روز قیامت

قیامت قد و بالای حسین است

خون ساقی می‌چکد از خنجر خونخواره‌ای

چون فرو افتاده شاهی از فراز باره‌ای

 خاتمی در کام شاه تشنه‌کامان مانده است

ساقی کوثر! مگر م‍ِی‌ْ داده سنگ خاره‌ای

سعی بسیاری کند ساقی صفای روی او 

هاجری بینم قدح‌کش در کنار ساره‌ای

 خاتم شاهی به دست اهرمن دادن خطاست

چون برید از بند انگشتان شه، کو چاره‌‌ای

 ماه کنعان کرده پنهان در تنور خانه‌ای

م‍ُلحد پست پلیدی، زاد? بدکاره‌ای

می‌کشان رفتند و ساقی رفت و آتش درگرفت

شعله زد بر دامن پروانه آواره‌ای

امشب ای افلاکیان ما خاکیان در آتشیم

ای فلک بنگر زمین گردیده آتش‌پاره‌ای

از سلیمان کنیت‌ِ «سلطان»گرفتم می‌ بریز

بعد از این سلطان شعرم در غزل مه‌پاره‌ای

عشق یعنی آتش افروخته

عشق یعنی خیمه های سوخته

عشق یعنی حاجی بیت الحرام

دل بریدن ها وحج ناتمام

عشق یعنی غربت نور دوعین

عشق یعنی گریه برقبر حسین



  • کلمات کلیدی :
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ


    منوى اصلى

    خانه v
    شناسنامه v
    پارسی بلاگv
    پست الکترونیک v
     RSS v
     Atom v

    درباره خودم

    لوگوى وبلاگ

    ndayeeshgh

    پیوندهای روزانه

    template designed by target=_blank>Rofouzeh