منتظر ما نمی ماند ...
مهدی جان سلام ؛
سعادتی ست نگاشتن برایت و داغ دل را تازه کردن ؛ آن هم در پیچ و خم لحظه هایی که گاهاَ ثانیه هایش سالهاست و سالهایش عمرمان . گوشه ی چشمی به گذشته روشنمان می کند که چند صد سال است که منتظرید ، روزهایش که از کف مان خارج شده است. شاید شمارش قرن ها در عقل کوچک مان بگنجد و در حافظه ضعیفمان جاخشک کند . اینکه در این همه سال زمین مهربان مملو از کرور کرور انسان دو پا شده است اما 313 آدم پا در آن نگذاشته اند چه چیز جز عرق شرم که سرباز کم است را روی پیشانیمان می گذارد ؟؟؟
امسال نیز می گذزد ...سالهای سال هم ....
سوال : آیا تا کنون فکر کرده ایم ، فقط و فقط هم فکر که شاید روزی آمده باشد یا بیاید که سربازان 312 شده باشند و اگر ما هم آدم شده باشیم آقا از پس ابرهای گسترده خواهد آمد و ما آخرین سرباز لازم باشیم ؟؟؟..
نکند دیر شود ناگه!!!
شاید آن روز امروز باشد
http://www.mouod.blogfa.com/...