لطیفه:
نقل است که یکی از عرفا نزد محتضری حاضر شد. حاضرین از او استدعا کردند که آن مختصر را تلقین کند. او این رباعی را تلقین او کرد:
گر من گنه جمله جهان کردستم لطف تو امید است که گیرد دستم
گفتی که به وقت عجز دستت گیرم عاجز تراز این نخواه کاکنون هستم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ