هزار جمعه رسید , نگار ما نرسید
هنوز وعده دیدار یار ما نرسید
نوای قلب و دل بی قرار ما این است
دوای دل بی قرار ما نرسید
چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز
هـزار بـار بـیــایـد بـهـــار کـافـی نـیـسـت
خودت دعـا کن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شبزندهدار کافی نیست
شعله ی آتش هجران تو جان می سوزد
و ز فراق تو دل پیر و جوان می سوزد
این چه درد است کزو خون جگر می ریزد
وین چه سوز است کزو جان جهان می سوزد
ای که گهواره ی تو ساحل امواج دلم
دیدن روی نکویت شده معراج دلم
کرده خال رخ زیبای تو تاراج دلم
به خدا عشق و ولای تو شده تاج دلم
هستی ام بسته به هستی تو ای هستی من
ای که از چشم خمار تو بود مستی من
ای که هستی دو جهان یار به بی دستی من
تو بیا و منگر بر گنه و پستی من
گرچه دل من به یاداوخائن نیست،
هرکس که بدون او نشست مومن نیست.
انگار زمـان فقط به یـاد آقـا ست،
یـک لحظه به اصطلاح مـا ساکن نیست.
چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم
به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم
همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا
نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم.
همه گنجهای دنیا به فدای تار مویت
همه عاشقان عالم تشنه ی می سبویت
همه زنده انداز توکه توحاضری همیشه
دل من گمست و غایب وبه ره به جستجویتادامه مطلب...
بر دل شب زده ام نور رخ ماه آمد
ای گدایان همه خیزید شهنشاه آمد
حجت بن حسن عسگری از راه امد
گل بریزید به ره بقیة الله آمد
دلی دارم که رسوای جهان است
گرفتار بتی ابرو کمان است
نگاهم سوی طاووسی بهشتی است
که نامش مهدی صاحب الزمان(عج)است
اسیر پنجه ی دردیم بی تو
نگاه نرگسی زردیم بی تو
اگر چشم انتظار تو نبودیم
در این دنیا چه می کردیم بی تو
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود
شرط میبندم هنگامی که زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق میشود
ای سوی تو عالم نگران ادرکنا
شد دوری تو به ما گران ادرکنا
طغیان ستم گذشت از حد مهدی
ای ریشه کن ستمگران ادرکنا
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی
من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری
در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی
جلوه گل عندلیبان را غزلخوان می کند
نام مهدی صد هزاران درد درمان میکند
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان میکند
کوچه های شهر ما ویران نمی ماند عزیز
کار و بار عشق بی سامان نمی ماند عزیز
یک نفر فردا زمین را نور باران می کند
«مهدی» ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز
ای طبیب زخمهای بی قرار
ای قرار بی قراریها بیا
کس نمی فهمد زبان زخم را
ای دوای زخم کاریها بیا
بی نوایم نوای من مهدیست
دردمندم دوای من مهدیست
من غریبم در این زمانه ولی
مونس آشنای من مهدیست
زمستان خسته شد از بی بهاری
جهان می لرزد از این بی قراری
گمانم جمعه ای باقی نمانده
خدایا تا به کی چشم انتظاری ؟
گمان کنم که زمانش رسیده برگردی
به ساحت شب قدر ای سپیده برگردی
هزار بیت فرج نذر می کنم شاید
به دفتر غزلم ای قصیده برگردی
اگر مهدی زهرا باز گردد.
جهان آیینه اعجاز گردد
سرم را پیش پایش می گذارم
که با خاک رهش دمساز گردد
عمریست که از حضور جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم
تقویمها گفتند و ما باور نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
مرا به غیر تو نبود پناه مهـــــدی جان
که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز
نگشت حـــاصل من غیــــر آه مهـــــدی جان
مولای من که خلقت عالم برای اوست
عرش خدا ذره ای از خاک پای اوست
ای دل گمان مبر که برضوی و ذی طوی ست
انجا که جای غیر خدا نیست جای اوست
هر کجا سلطان هست، دورش سپاه و لشگر است
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است؟!
با خبر باشید ایچشم انتظاران ظهور
بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است
بگو چگونه تو تدبیر می کنی اقا؟
چرا در امدنت دیر می کنی اقا؟
دل تمامی عشاق دوره گردت را
چقدر ساده غزلگیر می کنی اقا؟
ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به عشقت
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
مامنتظر صبح شب یلداییم
/آماده برای فرج فرداییم/
روزی که عزیز فاطمه می آید
/ باخامنه ای به کربلا می آییم
اگر شما هم اس ام اس یا دوبیتی مناسب این ایام دارین لطفا در قسمت نظرات بزارین تا به این مجموعه اضافه بشه
لینک های مرتبط:
اس ام اس یا دو بیتی برای امام زمان با موضوع میلاد ، ظهور، انتظار قسمت اول
اس ام اس یا تک بیت برای امام زمان با موضوع میلاد ، ظهور، انتظار
التماس دعای فرج و شهادت
به امید ظهور
این عشق در دل از ازل بوده ست جاری
اما زمین از یادمان برد بی قراری
یک پرسش ساده کلید قفل دل شد:
آیا تو مولای خودت را دوست داری؟
آیا به یاد یوسف تنهای زهرا
در غیبتش خونین دل و چشم انتظاری؟
آیا محب و شیعه ی آن مهربانی
پس کو نشانهایت کجا شد دست یاری؟
یک عمر بی او در جهالت مرده بودی
حالا بهاری شو به انفاس بهاری
...
آقا دلم خون شد ز سربازی شیطان
دستم بگیر، گردم به راهت جان نثاری
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر
و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
منبع: خاطرات یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ