منتظر ما نمی ماند ...
مهدی جان سلام ؛
سعادتی ست نگاشتن برایت و داغ دل را تازه کردن ؛ آن هم در پیچ و خم لحظه هایی که گاهاَ ثانیه هایش سالهاست و سالهایش عمرمان . گوشه ی چشمی به گذشته روشنمان می کند که چند صد سال است که منتظرید ، روزهایش که از کف مان خارج شده است. شاید شمارش قرن ها در عقل کوچک مان بگنجد و در حافظه ضعیفمان جاخشک کند . اینکه در این همه سال زمین مهربان مملو از کرور کرور انسان دو پا شده است اما 313 آدم پا در آن نگذاشته اند چه چیز جز عرق شرم که سرباز کم است را روی پیشانیمان می گذارد ؟؟؟
امسال نیز می گذزد ...سالهای سال هم ....
سوال : آیا تا کنون فکر کرده ایم ، فقط و فقط هم فکر که شاید روزی آمده باشد یا بیاید که سربازان 312 شده باشند و اگر ما هم آدم شده باشیم آقا از پس ابرهای گسترده خواهد آمد و ما آخرین سرباز لازم باشیم ؟؟؟..
نکند دیر شود ناگه!!!
شاید آن روز امروز باشد
http://www.mouod.blogfa.com/...
دریک سحرگاه سرد ماه ژانویه،مردی وارد ایستگاه مترویواشینگتن دیسی شدو شروع به نواختن ویلون کرد.
این مرد در عرض ?? دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعاتباخرا نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعاتصبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آوردهبودند.
سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعتقدمهایش کاست و چند ثانیهای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براهافتاد.
یک دقیقه بعد، ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد.
خانمیبیآنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسهاش انداخت و با عجله براه خودادامه داد.
چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، بهدیوار پشت سر تکیه داد، ولی ناگاهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنهدور شد.
کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه سالهای بودکه مادرش با عجله و کشان کشان بهمراه می برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشایویلونزن پرداخت، مادر محکم تر کشید وکودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلونزن بود،بهمراه مادر براه افتاد.
این صحنه، توسط چنــدین کــودک دیگرنیز بــه همــان ترتیب تکرارشد، و والدینشان بلااستثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند.
در طول مدت??دقیقهای که ویلونزن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند، بیست نفر انعامدادند، بیآنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلونزن شد.
وقتیکه ویلونزناز نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد،ونه کسی او را شناخت.
هیچکس نمیدانست که این ویلونزن همانجاشوا بل،یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است،و نوازندهی یکی از پیچیدهترین قطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه ونیم میلیوندلار، میباشد.
جاشوا بل، دو روزقبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تاتر های شهربوستون،برنامهای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیشفروش شده بود، وقیمت متوسط هر بلیطیکصد دلار بود.
این یک داستانحقیقیاست، نواختنجاشوا بلدر ایستگاه مترو توسطواشینگتنپستترتیب داده شده بود وبخشی ازتحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و اولویت های مردمبود.
نتیجه: آیا ما در شرایط معمولیوساعات نامناسب، قادر به مشاهده ودرک زیبایی هستیم؟ لحظهای برای قدردانی از آنتوقف میکنیم؟ آیا نبوغ وشگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره میتوانیم شناساییکنیم؟
یکی از نتایج ممکن این آزمایش میتواند این باشد؛اگر مالحظهایفارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی ازبهترین موسیقیدانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برایویلون، است، گوش فرا دهیم ،چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟
باز محرم شروع شد با : سیاه پوشی ها ،دسته جات ، عزاداری و ... حتی بسیاری خرافات و بدعتها
هر سال محرم برای من که منتظر رسیدنش بودم با حال خاصی شروع می شود محرم تنها آغاز سال هجری قمری نیست چرا که لاجرم همراه با همه موارد زیر است :
- واقعیت اینه که محرم با سیاه پوشی تن و مکان ، برقراری مراسم مختلف در همه جا ،انجام عزاداری به شیوه های مختلف و نذری دادن ها بیشترین نمود رو توی زندگی ایرانی ها دارد .
- زیبایی های محرم در وحله اول تغییر در نظم قبلی زندگی و از بین رفتن روزمرگی زندگی ماشینی ماست ، آدمها با شخصیتها و مرامها متفاوت دور هم برای یک موضوع جمع می شن ، خیلی از دوستان قدیمی که مدتها ندیدی شون میبینی ،عزادارها به شکل یک NGOبزرگ به خوبی کنار هم سازماندهی میشن و همه دنبال انجام یک کار هستن ،دادن نذری های مختلف از شربت های مخصوص این روزها تا وعده های مختلف غذا از حلیم صبحانه تا آبگوشت ناهار و خورشت قیمه شام و همچنین امکان استفاده از کشتی های تندرو برای رسیدن به خدا (که همه ائمه علامت های راهنمایی هستن به سمت خدا ) و گرفتن نیازهای مختلف از نمک غذا تا شفای مریض لاعلاج دکتر جواب کرده ، فقط توی این ماه کنار هم جمع شدن .
- حواشی این ماه هم منحصر به فرده خصوصا این که ما ایرانیها استاد زیاده روی در همه چیز و همه کار هستیم مراسم های طولانی که گاها از سر شب تا دم صبح همرا با آلودگی صوتی برای دیگرانی که می خواهند بخوابند و حتی مریض یا بچه کوچک دارن . اختلال در نظم عمومی و خصوصا ترافیکی در شهر ها به طوری که هیچ کس حق اعتراض هم نداره و اسراف در نذری که همیشه بعد از تموم شدن هیئت ها دیده میشه ،از ظروف یک بار مصرف پخش شده در همه جا تا غذاهای دور ریخته شده .
- خرافه ها ی زیادی هم بوجود اومده از بستن اعمال غیر واقعی به انسانهای واقعی که خودشون بارها تاکید کردن که انسانهایی هستن مثل ما و نه نوری از آسمان و به قول شریعتی انساهای مافوقی هستن نه مافوق انسان . دادن نسبت ناروا به دشمنان تا حد حیوانی دانستن انسانهایی که ادعای داشتن اسلام راستین میکردن و اونهایی که برای رضای خدا سربریدن و سنگ زدن و فراموش می کنیم که این خطر برای ما هم در تمام عمر وجود داره که اشتباه کنیم و دیگران ما رو لعن کنن . و یادمون باشه که امکان خوب شدن یا بد شدن هر انسانی همیشه هست و ما هم انسان . و بدتر ازهمه انتظار برآورده شدن هر حاجتی با دادن نذری داریم حتی نذر می کنیم که تلاش نکرده و بدون درد سر به چیزهایی که لیاقت اونها رو نداریم برسیم و این یعنی تخدیر شدن و دست از تلاش کشیدن .
- زشتیهای زیادی هم هست که ای کاش نبود و نمی دیدیم و با این زشتیها همه اون زیبایی رو کثیف نمی کردیم علافی بی مورد در خیابان از سر شب تا بعد ازنیمه شب اون هم بیشتر دختر و پسر جوان با تجمع در مسیر های تردد مردم وهیئت ها که همراه با اختلاط بسیار زننده ای شده ، خودش نوعی از نمودهای ماه محرمه . یادمه چند سال پیش که از جلوی مسجد سیدهای اراک رد می شدیم گفتم این قیافه ها رو فقط سالی یکبار میشه همینجا دید. و بدتر ازهمه قمه زدن و دیگر صدمه زدن ها به بدن که نمی دونم از کجا اومده، ولی وای به اسلامی که بخواد با این قبیل کارها حفظ بشه و بدتر از اون با این کارها تبلیغ بشه .
با همه اینها هر سال بعد از غدیر همیشه منتظرم تا محرم بشه با همه خوبیهاش و همه بدیهایی که ما به اون اضافه کردیم http://hbagheri.parsiblog.com/منبع
عمر تنها به یک نفس بند است
یک نفس هم به هیچ پیوند است
من دلی پر زخون می بینم
ز اشک چشمم سکون می بینم
هر دری باز می شود رویم
خند ه ها واژگون می بینم
همه فر یاد جشن خود دارند
ظا هرا چشم سوی من دارند
صحبت از این جهان فانی هست
گر یشان نه به من به شادی هست
----------------------------
لیست کل یادداشت های این وبلاگ